پارادوکسهای زبان و ادبیات سال چهارم تجربی ریاضی
زبان و ادبیات فارسی پیشدانشگاهی(عمومی)
• همچو نی زهری و تریاقی که دید همچو نی دمساز و مشتاقی که دید
(عبارت زهر و تریاق بودن) و (عبارت دمساز و مشتاق بودن)
• محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست
(عبارت محرم بودن و بیهوش برای هوش)
•صدای سایش بالهایش تنها سخنی است که سکوت ابدی کویر را نشان میدهد
(عبارت صدا سکوت را نشان میدهد)
• آری این سکوت مرموز و هراس آمیز کویر است که در سایش بالهای این پرندة شاعر سخن میگوید
(عبارت سخن گفتن سکوت)
• آن عالم پر شگفتی و راز... در سموم سرد این عقل بی درد و بی دل پژمرد
(ترکیب سموم سرد؛ زیرا سموم باد گرم و مهلک است)
• ... که نوری بدلی بود و سایة همان خورشید جهنمی و بیرحم روزهای کویر
(ترکیب سایة خورشید)
• تبتل و التزام فقر او را به کمال استغنا رسانیده بود
(عبارت فقر کسی را به کمال استغنا رسانیدن)
• این شیخ همیشه شاب، پیرترین جوانترین شاعر زبان فارسی- هیچ حفرهای از حفرههای زندگی ایرانی نیست که از جانب او شناخته نباشد)
(ترکیب شیخ شاب) و (عبارت پیرترین و جوانترین شاعر)
• این تنها خصوصیت سعدی است که سخنش به سخن همه شبیه باشد و به هیچ کس شبیه نباشد
(عبارت شبیه بودن سخنش به همه کس و درعین حال به سخن هیچ کس شبیه نبودن)
• در زبان فارسی احدی نتوانسته است مانند او حرف بزند و در عین حال نظر حرف زدن او را هر روز در کوچه و بازار میشنویم
(عبارت ایک که کسی نتوانسته است مانند او حرف بزند و در عین حال نظیر حرف زدن او را میشنویم)
• در دل سخن شورانگیز تو گاه موجی پس از موج دیگر میزاید و گاه دریایی از آتش تلاطم میکند اما این موج آتشین مرا در کام خود فرو میبرد و غرقه میکند(ص
(ترکیب دریایی از آتش) و (موج آتشین)