متن نامه میریزم
آنچه هست برایم به پای تو
شعر
متن نامه میریزم
آنچه هست برایم به پای تو
حالا بریز هستی خود را
به پای من
وقتی تو دلخوشی، همهی
شهر دلخوشند
خوش باش هم به جای خودت
هم به جای من
تو انعکاسِ من شدهای...
کوهها هنوز
تکرار میکنند تو را در
صدای من
آهستهتر! که عشق تو
جُرم است، هیچکس
در شهر نیست باخبر از
ماجرای من
شاید که ای غریبه تو
همزاد با منی
من... تو... چهقدر مثل
تو هستم! خدای من!!
زنده یاد نجمه زارع