گروه آموزشی ادبیات فارسی دوره ی متوسطه

گروه آموزشی ادبیات فارسی شهرستان آبدانان مقدمتان گلباران

گروه آموزشی ادبیات فارسی دوره ی متوسطه

گروه آموزشی ادبیات فارسی شهرستان آبدانان مقدمتان گلباران

نزدیکتر ایستاده ای به من , اما من



نزدیکتر ایستاده ای به من , اما من
هر چقدر
دستم را دراز می کنم
به تو نمی رسد...
آه از این دیوارهای ِ شیشه ای سر به فلک کشیده ی بلندِ غرور
‏... که جز به دوری مان رضا نمی دهند !!!
روزنه ای باید
برایِ لمس ِ دستانت
روزنه ای هر چند کوچک
هر چند , سخت
باید بگردم
پیدا کنم
شاید هنوز هم بشود دستت را گرفت

نظرات 4 + ارسال نظر
رضا رشیدی دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://danayanrooz.blogsky.com

نجیب ترین زن انگلیسی

همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.

وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش ‏که مالیات رو کم کنه ولی شوهرش از این کار سرباز می‌زد.

بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر بر هنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات رو کم می کنم. گودیوا قبول ‏می‌کنه.

خبرش در شهر می‌پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه‌ی پوشش بدنش موهای ریخته شده اش بود در ‏شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش اون روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره‌ها رو هم ‏بستند.‏

رضا رشیدی دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ http://danayanrooz.blogsk.com

‏ نکات مهم آرایه های ادبی و انواع قالب های شعری ‏
انواع نثر
‏1-ساده یا مرسل:
نثری را می گویند که نویسنده در آن از لغات ساده و قابل فهم استفاده می کند.مانند :سیاست نامه ‏،تاریخ بیهقی،قابوس نامه(نصیحت نامه) کلید : قست
‏2- نثر مصنوع و متکلف:
نثری را گویند که نویسنده در آن از آرایه های ادبی و لغات مشکل فراوان استفاده می کند.مانند : ‏کلیله و دمنه،جهانگشای جوینی،دره نادری،تاریخ وصاف،مقامات حمیدی
کلید :دمت کج
‏3-نثر مسجع و آهنگین :
نثری را می گویند که دارای قافیه باشد(قافیه در نثر را سجع می گویند)
نکته:ابداع کننده نثر مسجع 396/481 خواجه عبدالله انصاری.تمام آثار خواجه به نثر مسجع است و ‏شعر به آن منصوب می کنند.ابوسعید ابوالخیر نیز شعر منصوب دارد.
‏4-نثر شکسته:
نثری را می گویند که نویسنده مطالبش به زبان محاوره بسیار نزدیک است.

شعر-نظم:کلامی است موزون و مقفی که خیال انگیز و اندیشمندانه باشد
ردیف-به کلمه و کلماتی می گویند که بعد از قافیه می آیند و دارای دو 2 شرط اساسی باشند
‏1-به یک شکل 2-به یک معنی
نکته :به دو دلیل شاعر از ردیف استفاده می کند.
‏1-افزایش موسیقی 2-پوشاندن عیوب قافیه
‏1216/1286-صائب تبریزی –کمترین ردیف را استفاده کرده است.(سبک هندی)

قافیه :به کلمه و کلماتی گویند که قبل از ردیف می آیند و در بخش پایانی خود دارای حرف یا حروف ‏مشترک باشند. واژه=کلمه =/= حروف
بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائی ها شکایت می کند
یافتن حروف قافیه:
از سمت چپ حرکت می کنیم به اولین مصوت که رسیدیم بر می گردیم.
حکایت = ح ِ ک ا ی َ ت
تست:حکایت و شکایت
‏1-اَیت 2-َت √ 3- یَت 4- کایَت 5-ِکایت
مراعات نظی (تناسب):
اگر شاعری اجزاء یک یا چند مجموعه را برای بیان هدفی واحد مورد استفاده قرار دهد،شعر دارای ‏صنعت مراعات یا تناسب است.
از دست و زبان که بر آید کز عهده شکرش به در آید

تلمیح:
اگر شاعری در بیتی به بخشی از دانسته های ما اشاره کند(آیه ،حدیث،داستان،واقعه تاریخی)شعر ‏دارای صنعت تلمیح است.
عنکبوتی را به حکمت دام داد صدر عالم را در او آرام داد
تلمیع :
اگر شاعری مصرع یا بیتی را به فارسی و مصرع یا بیت دیگری را به عربی بگوید شعر دارای صنعت ‏تلمیع است و چنین شعر را ملمع نیز می گویند.
الا یا ایها الساقی ،ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
تضمین:
اگر شاعری در اشعار خود از آیه،حدیث و یا شعر شاعر دیگری عیناً استفاده نماید،شعر دارای صنعت ‏تضمین است.
نکته :شاعر موظف است نکته نقل شده را در داخل گیومه قرار دهد و اگر از شعر شاعر دیگری استفاده ‏می کند نام شعری آن شاعر را هم بیاورد.
نکته :اگر مطلب نقل شده آیه یا حدیث باشد غیر از تضمین به آن دَرج یا اقتباس نیز می گویند.
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رخمت بر آن تربت پاک باد
‏((میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است))
تضاد (طباق،مقابلهیا تقابل):
اگر شاری در بیتی از لغات و یا مفاهیم ضد هم استفاده کنند،شعر دارای صنعت تضاد،طباق ،مقابله و یا ‏تقابل است.
ز گرمی و سردی و از خشک و تر سرشتیم به اندازه یکدگر
تناقض(متناقض نما،پارادکس):
اگر شاعری دو مفهوم ضد هم را در یک چیز بیان کرد،شعر دارای صنعت تناقض است.
هرگز وجود حاضرِ غایب شنیده ای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
نکته:هر تناقضی نوعی تضاد هم به حساب می آید،اما هر تضادی نوعی تناقض نیست.
لف و نشر(پیچاندن و باز کردن):
اگر شاعری چند مطلب را بدون هیچ توضیحی پشت سر هم بیاورد (لَف)و بعد شروع به توضیح ‏نماید(نشر)در مجموع به آن لف و نشر می گویند.
به روز نبرد آن ید ارجمند به شمشیر و خنجر به گرز و کمند(لف)
برید و درید و شکست و ببست(نشر) یلان را سر و سینه و پای و دست
مبالغه(غلو یا اغراق):
اگر شاعری در بیتی مطلبی را بیش از حد معمول بزرگ نماید بیت دارای صنعت مبالغه،اغراق و غلو ‏است.
به گرز گران دست برد اشکبوس زمین آهنین شد سپهر آبنوس
ایهام :
اگر شاعری در بیتی از لغتی استفاده کند که دارای دو 2 معنی باشد.
‏1- معنی نزدیک 2- معنی دور هدف شاعر معنی دور باشد ولی ما معنی نزدیک را بفهمیم.
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
شیرین = معشوقه فرهاد شیرین= خوش
‏√ایهام تناسب :
اگر شاعری علاوه بر لغات ایهام دار از لغات دیگری متناسب با معنای نزدیک لغت استفاده کند،برای ‏آنکه ما را از معنی دورتر کند اصطلاحاً به آن ایهام تناسب می گوییم.
هندو به پیش خال تو باشد به چاکری مهر رخ تو راست ،مه و زهره،مشتری
مشتری = سیاره مشتری مشتری = خریدار
اصلوب معادله:
اگر شاعری یکی از مصرع ها را برای مصرع دیگر مثال بیاورد ،طوری که ما بتوانیم بین دو مصرع ‏علامت مساوی قرار دهیم و یا چنانچه جای دو مصرع را عوض کنیم،تغییری در معنا پیش نیاید،شعر ‏دارای اصلوب معادله است.
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود پسته بی مغز چون لب وا کند رسوا شود
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد ،گرچه او بالاتر است

صنعت واج آرائی (نغمه حروف):
اگر شاعری در بیتی از حرف یا حروفی برای افزایش موسیقی استفاده کند،شهر دارای صنعت واج آزائی ‏یا نغمه حروف است.مانند:
شب است و شاهد و شراب و شیرینی غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
صنعت ارسال المثل(تمثیل):
اگر شاعری مصرع یا بیتی را که ضرب المثل بوده یا شده باشد مورد استفاده قرار دهد شعر دارای ‏صنعت ارسال المثل یا تمثیل است.مانند:
زلیخا گفتن و یوسف شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن
تشخیص (آدم نمایی،personification،جان بخشیدن با اشیاء):
اگر شاعری برای امور غیر جاندار هویتی جاندار قائل شودو یا برای امور انسانی هویتی انسانی، شعر ‏دارای صنعت تشخیص است.
گویی بط سفید ،جامه به صابون زده است کبک دری ،ساق پا ،در قدح خون زده است.
حس آمیزی (حسن تعلیل):
اگر شاعری جای حواس را عوض کند و یا چند حس را با همدیگر در آمیزد،شعر دارای صنعت حس ‏آمیزی است. مانند:
خبر تلخ،لبخند نرم،سخن شیرین
عکس (قلب):
اگر شاعری در بیتی جای کلمات را طوری تغییر دهد که معنا کاملا بر عکس شود ،شعر دارای صنعت ‏عکس یا قلب است. مانند:
چنین است رسم سرای دری گهر زین به پشت و گهی پشت به زین
استفهام انکاری(استفهام تاکیدی):
اگر شاعری در بیتی ،سوالی را مطرح کند ،که در خود سوال جواب وجود داشته باشد،شعر دارای صنعت ‏استفهام انکاری است.
پیاده ندیدی که جنگ آورد سر سرکشان زیر سنگ آورد؟
تجاهل العارف:
اگر شاعری در بیتی عمدا خود را به نا آگاهی بزند،اصطلاحا به آن تجاهل العارف می گویند.مانند:
ندانم این شب قدر است یا ستاره روز تویی برابر من یا خیال در نظرم؟
تکرار :
اگر شاعری در بیتی غیر از فعل و حرف اضافه ، لغتی را بیش از یک بار بیاورد ،شعر دارای صنعت تکرار ‏است.
نکته:اگر لغت تکراری یکی از سه لغتی باشد که در آخر می آید،اصطلاحا به آن تصدیر می گویند.
اگر دقیقا لغت اول در آخر بیت بیاید،اصطلاحا به آن رد الصدر الی العجز می گویند.
زبان در کش ای مرد بسیار دان که فردا قلم نیست بر بی زبان
این بیت دارای :1- رد الصدر 2- تصدیر 3- تکرار می باشد
سجع :
یکسانی دو واژه در واج های پایانی(مطرف) وزن(متوازن) و یا هر دو(متوازی) را می گوییم.
متکلم را تا کسی عیب نگیرد،سخنش صلاح نپذیرد.(مطرف)
ملک بی دین باطل است،و دین بی ملک زایل.(متوازن)
همه کس عقل خود را به کمال نماید و فرزند خود به جمال.(متوازی)
نکته:اگر کلمات دو مصرع از بیتی با یکدیگر سجع مطرف یا متوازن باشند،بیت دارای سجع موازنه ‏است.و اگر چنانچه کلمات دو مصرع دارای سجع متوازی باشند،بیت دارای آرایه ترصیع است.
‏1-مطرف(سجع موازنه)
سجع : 2-متوازن(سجع موازنه)
‏3-متوازی(ترصیع)
آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد
بیت دارای صنعت :1- ترصیع 2- سجع 3- موازنه
جناس :
یکسانی دو واژه در واج های تشدید دهنده با اختلاف در معنی.
‏1-اگر کلمات کاملا شبیه هم باشند و اختلاف فقط در معنی باشد جناس تام است.
برادر که در بند خویش است ،نه برادر نه خویش است.
‏2-اگر کلمات جناس فقط در اعراب با همدیگر اختلاف داشته باشند،جناس ناقص حرکتی می گوییم.
مَلِک،مِلک،مُلک،مَلَک
‏3-اگر کلمات جناس در حرف اول ،وسط یا آخر با هم اختلاف داشته باشند به آن جناس ناقص اختلافی ‏می گویند.مانند:
ریش-کیش/بازار –بی زار/خروش –خروس
‏4-اگر کلمات جناس حرفی در اول ،وسط یا آخر بیش از دیگری داشته باشند،به آن جناس ناقص ‏افزایشی می گویند.مانند:
دست-دوست/شفق-شفقت/زار-مزار
‏5- اگر در کلمات جناس فقط جای حروف عوض شده باشد به آن جناس قلب می گویند.مانند:
اهمال و امهال
‏6-اگر کلمات جناس فقط در نقطه با همدیگر اختلاف داشته باشند ،به آن جناس خط می گویند.مانند:
باک-پاک/خاک-چاک
‏7-تشبیه:
مانند کردن چیزی به چیزی از جهتی.مانند:
علی در شجاعت مانند شیر است. قد او در بلندی مانند سرو است.
‏1 2 3 4 1 2 3 4
‏1-مشبه 2- وجه شبه 3- ادات تشبیه 4- مشبه به
نکته:اگر مشبه و مشبه به ،تشبیهی به صورت ترکیب بیاید،اصطلاحا به آن اضافه تشبیهی می گویند.
سرو قد=قد مانند سرو است.√
روش تشخیص اضافه تشبیهی:
برای تشخیص اضافه تشبیهی جای مضاف و مضاف الیه را عوض می کنیم،مابین آن" مانند" قرار
می دهیم و در پایان "است"قرار می دهیم.مانند:
خواب غفلت،خرمن اعمال √غفلت مانند خواب است. √اعمل مانند خرمن است.
استعاره:
اگر مشبه به تشبیهی را به جای تمام ارکان آن به کار ببرند.اصطلاحا به آن استعاره می گویند.مانند ‏آنکه بگوییم :زلزله آمد و منظورمان فلانی است که در شیطنت مانند زلزله است.
نکته:به اینگونه استعاره ها استعاره مصرحه می گویند.
نکته:اگر در ترکیب اضافه ای ،مضاف در مضاف الیه وجود نداشته باشد ،یعنی مضاف را برای مضاف الیه ‏قرض گرفته باشند ،به چنین اضافه هایی اضافه استعاری می گویند.(استعاره مکنیه)
نکته:اگر در اضافه های مکنیه،مضاف یکی از اندام بدن انسان باشد،یا امری مربوط به انسان باشد علاوه ‏بر استعاره مکنیه دارای صنعت تشخیص نیز می باشد.مانند:
ارکان عرش=(استعاره مکنیه)
چشم دل=(استعاره مکنیه)(تشخیص)
دامن وجود=(استعاره مکنیه)(تشخیص)
نکته:در استعاره شباهتی وجود دارد که بعد آن را به کار می برند.
مجاز:
به کار بردن لغت را می گوییم،در غیر معنای حقیقی و بدون شباهت.
‏1-مکانی را می گوییم و منظورمان مردم آن مکان اند(علاقه محلیه).مانند:
سواران لشکر بر انگیختند همه دشت پیشش درم ریختند
دشت مجاز از مردم
‏2-ظرف را می گوییم و منظور محتوی آن است(علاقه ظرفیه).مانند:
پیاپی بکش جام و سرگرم باش بهل گر بگیرند بی کار ها
جام مجاز از محتوی آن یعنی می است.
‏3-جزئی از یک کل را می گوییم و منظورمان کل آن چیز است(علاقه جزئیه).مانند:
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید مگر از آتش دوزخ ،بودش روی رهایی
‏4- کل را می گوید و منظور جزئی از آن است(علاقه کلیه).مانند:
دست در حلقه آن زلف دو تا نتوان زد. (دست مجاز از انگشت می باشد.)
‏5-اگر آلت یا وسیله ی چیزی را به جای چیزی به کار ببریم به آن (علاقه عالیه) می گویند.
مانند: زبان مریز = سخن مگو
‏6-اگر سبب چیزی را به جای آن به کار ببریم.(علاقه سببیه).
نفسم در نمی آید=نمی توانم حرف بزنم.
‏7-چیزی که لازمه چیز دیگری است به جای آن به کار ببریم.(علاقه لازمیه) مانند:
مادرت را به عزایت می نشانم.=منظور کشتن است.
نکات مازاد بر درآمد در کتاب کانون
اگر وجه شبه و ادات تشبیه از یک تشبیه حذف شود و فقط مشبه و مشبه به باقی بماند ،تشبیه بلیغ ‏خواهد بود.
تشبیه ،ادعای همانندی مشبه است به مشبه به ولی حذف ادات تشبیه،ادعای اتحاد و همسانی مشبه و ‏مشبه به است و تلاشی است که در ذهن ایجاد می کند باعث تاثیر بیشتر و زیبایی آن می شود.
تشبیه بلیغ ،رساترین و زیبا ترین تشبیه است.اگر تشبیه به صورت ترکیب اضافی (اضافه تشبیهی) ‏باشد،تشبیه بلیغ اضافی خواهد بود‌‌‍،در غیر این صورت ،یعنی اگر به صورت جمله اسمیه و یا حالتی ‏دیگر باشد،تشبیه بلیغ اسنادی خواهد بود.
مثال :عشق مثل کیمیا متحول می کند(تشبیه کامل)=عشق کیمیاست.(تشبیه بلیغ اسنادی)=کیمیای ‏عشق(تشبیه بلیغ اضافی).
توجه!اگر در تشبیه یک مشبه و یک مشبه به وجود داشته باشد ،یعنی یک چیز به چیز دیگر تشبیه ‏شده باشد(تشبیه مفرد )است.ولی اگر دو یا چند چیز به دو یا چند چیز دیگر به صورت همزمان پیوند ‏داده شده باشند(تشبیه مرکب) خواهد بود.در این تشبیه،پیوند مهم است،نه صرفا شباهت.
نکته:وجه شبه در تشبیه مرکب ،نتیجه ای است که از اجزای مشبه و مشبه به پدید می آید.
نکته:تشبیه ادعای همانندی است ولی استعاره ،ادعای یکسانی است و از تشبیه رساتر است ،زیرا ‏استعاره از درون تشبیه بلیغ خلق می شود.
اگر مشبه به محذوف ،انسان باشد،یعنی فعل ،صفت،ویژگی و یا عضو و جزئی از انسان برای غیر انسان ‏بیاید و یا حتی اگر غیر انسان مخاطب واقع شود،این استعاره مکنیه(تشخیص )خواهد بود.
نکته:تمام اضافه های استعاری ،استعاره مکنیه اند و اگر مضافشان مربوط به انسان باشد تشخیص هم ‏محسوب می شوند.
‏*.علاقه:ارتباطی است که میان معنای حقیقی و معنای مجازی کلمه وجود دارد.
‏*.قرینه:نشانه ای است که در کلام وجود دارد و باعث می شود ذهن به معنای مجازی متوجه ‏شود.قرینه به دو نوع است :لفظی و معنوی.
بیشتر مجاز ها کلماتی هستند که ما را به معنی مجازی متوجه می کنندولی گاهی شرایط زمانی و ‏مکانی نشان می دهد،واژه مجاز دارد.
علت پیدایش مجاز محدود بودن الفظ و نا محدود بودن معنا می باشد.
مجاز خیال انگیز است،زبان را وسعت می بخشد و باعث ایجاز و مبالغه می شود و باید توجه داشت ‏کلماتی که چند معنی دارند ،مجاز محسوب نمی شوند.
استعاره نوعی مجاز است ،از این رو که مشبه به در معنای واقعی خویش به کار نرفته و به جای مشبه ‏آمده است.
کنایه:
در لغت (پوشیده سخن گفتن)است درباره امری یا به بیانی ساده و در یافتن معنی معنی از طریق ‏استدلال ،یعنی اینکه فعل جملهیا کل جمله یا مجموعه ای از کلمات در معنی واقعی شان به کار نرفته ‏باشند.
کنایه به سه دسته تقسیم می شود:
‏1- علت:آنچه بیان می شود ،علت امری است که مورد نظر است.
‏2-نشانه:آنچه بیان می شود نشانه امری است که مورد نظر است.
‏3- نمونه:آنچه بیان می شود ،نمونه ای از موارد مشابه موضوعی است که مورد نظر است.
نکته:اگر سجع در چند کلمه پشت سر هم بیاید،تضمین المزدوج نامیده می شود.
مثل:به گوش و هوش،نیوش از من به عشرت کوش.
نکته: نام دیگر جناس افزایشی : زایل یا مذیل است.
‏*اشتقاق: از شاخه های فرعی جناس است،یعنی اینکه دو طرف ،اختلافشان بیشتر از یک حرفو یک ‏مصوت باشدو تنها ریشه های مشترکی داشته باشند. و یا به اصطلاح هم خانواده یا هم ریشه ‏باشند.گاهی کلمات هم جناس ناقص محسوب می شوند و هم اشتقاق که جناص ناقص ترجیح دارد.
نکته:در بیت ها و جمله هایی که سجع های مواتوازی و مطرف در مقابل هم قرار می گیرند،آرایه موازنه ‏موجود است.
نکته:پر کاربرد ترین آرایه نظم و نثر فارسی محسوب می شود.
نکات مهمی که درس داده نشده
بیت:خانه-بیوت-کمترین مقدار شعر-واحد نامگذاری شعر فارسی-ج ابیات.
فرد=کوتاهترین قالب شعر فارسی-یک بیت.
مصراع=کمترین مقدار سخن موزون-ج مصاریع.
وزن=آهنگ خاص هر شعر.
قافیه=کلمات هماهنگ پایان مصرع ها-یک حرف +یک مصوت در اقفیه باید یکسان باشد.
تاثیرات قافیه:1-تکمیل وزن 2-تاثیر بخشی بیشتر شعر 3-تنظیم فکر و احساس شاعر 4- استحکام ‏شعر
تاثیرات ردیف:1-اختیاری 2-ایجاد نوعی انسجام 3-افزایش تاثیر موسیقایی کلام 4-تداعی معانی
نکته:قالب :"تعداد ابیات،محتوا و وزن را مشخص می کند".
اسم تخلص: اسم شعری شاعر است که در بیت یا ابیات پایانی غزل و قصیده می آورند.
عوامل تاثیر شعر:1-عاطفه 2- وزن 3- زبان 4- خیال انگیزی
عاطفه:اساسی ترین عامل پیدایش شعر
وزن:اصلی ترین عامل موسیقی شعر.
واج:1-کوچکترین جزء نقش دار زبان2- سبب تمایز میان دو واژه 3- زبان فارسی 29 واج می باشد.
‏4-واج دو دسته است:الف-صامت ب-مصوت.
صامت:واج های بی صدا(23 واج)
مصوت:واج صدادار(6 واج)
هجا:برای هجا بندی کلمات را همان طور که می خوانیم نه آنطوری که می نویسیم بخش می کنیم.
‏1- هجای کوتاه:فقط دو صدا (واج) د ارد. صامت +مصوت کوتاه
‏(‏U‏)
‏2-هجای بلند:سه واج دارد به دو حالت:
صامت+مصوت بلند
صامت+مصوت کوتاه +صامت
‏(_)
‏3-هجای کشیده:چهار یا پنج هجا دارد دو حالت دارد:
صامت+مصوت بلند+صامت(+صامت+صامت...)
صامت+مصوت کوتاه+صامت(+صامت+صامت+...)
‏(‏U‏_)
توجه!اگر در هجایی نون ساکن بع د از مصوت بلند قرار گیرد حذف می شود.البته اگر در یک هجا ‏نباشد حذف نمی شود.مثال: خون= یک هجای بلند.
نکته مهم:
هموزنی دو کلمه = برابری تعداد هجا ها و مطابقت هجاهای بلند و کوتاه در برابر یکدیگر.
قالب های شعری



‏1- قصیده:
از آغاز شعر فارسی(ق سوم) به تقلید از شعر عربی پدید آمد و تا قرن ششم رواج بیشتری داشت . ‏قافیه آن در مصراع اول وتمام مصراع های زوج آن است.بیشتر برای:توصیف ،مدح،هجو، پند و ‏اندرز،حکمت و عرفان به کار برده می شود. کلید= طمع پح
معروفترین شاعران این قالب:رودکی،فرخی سیستانی،ناصر خسرو،مسعود ‏سعد،سنایی،انوری،خاقانی،سعدی،قآنی،ملک الشعرای بهار،دکتر مهدی حمیدی،امیری فیروز کوهی و ‏مهرداد اوستا هستند.
قسمت های آن عبارتند از:
‏1- مطلع:نخستین بیت
‏2- تغزل:بیت های نخستین شعر که معولا در عشق و جوانی و یا وصف طبیعت است.
‏3-بیت تخلص:بیتی است که شاعر با آن از مقدمه خلاص و رها می شودو وارد اصل موضوع شعر می ‏شود.البته گاهی به دو 2 یا چند بیت کشیده می شود ولی یک بیتی اش موجز و زیباتر است.
‏4-تنه اصلی:اصلی ترین قسمت قصیده است،زیرا مقصود اصلی شاعر را در بر می گیرد.
‏5-شریطه:دعای پایانی شاعر است برای جاودانگی عمر ممدوحو معشوق و برای این امر شروطی را می ‏گذارد که از این جهت به آن شریطه می گویند.
‏6- مقطع:بیت پایانی قصیده است و باعث حسن ختام می شود و معمولا اسم تخلص شعر شاعر در آن ‏است.
‏7- تجدید مطلع:بیت مصرعی است که شاعر در میان قصیده می آورد و بعد از آن قصیده را با قافیه ‏بیت مصرع آن که معمولا متفاوت با مطلع قصیده است،ادامه می دهد.خاقانی و سعدی تجدید مطلع ‏های معروفی دارند.

‏2- غزل:
شعری است که حد اقل پنج تا پانزده بیت،با قافیه ای در مصراع اول و تمام مصراع های زوج(همانند ‏قصیده)درون مایه اش عشق و عرفان است که قبل از قرن ششم با درون مایه عاشقانه پدید می آیدو ‏سنایی عرفان را وارد آن می کند.معروف ترین غزل های عاشقانه از سعدی و معروف ترین غزل های ‏عارفانه از حافظ و مولانا هستند،بعد از مشروطه مضامین اجتماعیوارد شعر شاعرانی همچون فرخی ‏یزدی و ...می شود،تا قرن یازدهم رایج ترین قالب بوده است.
غزل هم مانند قصیده :مطلع،مقطع و تخلص شعری دارد و حافظ ،سعدی،صائب،شهریار،رهی ‏معیری،سلمان هراتی معروف ترین غزلسرایان اند.


‏3-قطعه:
شعری هست حد اقل دو 2 بیت که معمولا مطلع آن مصرع نیست و فقط آخر بیت های آن (مصراع های ‏زوج)هم قافیه اند در تمام ابیات قطعه به موضوع واحدی پرداخته می شود که معمولا به موضوعات ‏اخلاقی،اجتماعی،تعلیمی یا مدح و هجو می پردازد.
رودکی(ق 4)انوری(ق6)ابن یمین و پروین(ق 14)معروف ترین قطعه سرایان هستند.قطعه از آغاز شعر ‏فارسی تا کنون کاربرد داشته است.
توجه!اگر شعری مطلعش(بیت اولش)مصرع نباشد ،قطعه است.
‏4- ترجیع بند:
قالبی است خاص شعر فارسی ،که از مجموع چند رشته یا خانه تشکیل شده است.و هر خانه از نظر ‏قافیه و تعداد ابیات و موضوعمانند یک غزل است ،یعنی مصراع اول و تمام مصراع های زوج هم قافیه ‏اند و قافیه هر خانه با خانه دیگر فرق می کند،اما همه هموزن هستند.بیتی در میان خانه ها می آید و ‏آنها را به هم وصل می کند و از نظر موضوع با بیت هر خانه مرتبط است که بیت برگردان نامیده می ‏شود.
بیت برگردان در ترجیع بند در پایان هر خانه تکرار می شود.یعنی شاعر به برگردان خانه اول رجوع می ‏کند .درون مایه هایش عمدتا مدح،عشق و عرفان است.،نخستین ترجیع بند از فرخی سیستانی (ق ‏‏5)،و زیبا ترین ترجیع بند عاشقانه از سعدی (ق 7)و زیبا ترین ترجیع بند عارفانه از هاتف اصفهانی ‏‏(ق11 و 12) است.
‏5- ترکیب بند:
از هر نظر مانند ترجیع بند است با یک تفاوت که بیت برگردان ،تکراری نیست و در پایان هر خانه بیتی ‏جدید ولی با قافیه ای متفاوت با بیت برگردان اول می آید.قدیمی ترین ترکیب بند در قرن پنجم از ‏قطران تبریزی است و معروف ترین ترکیب بند ها از جمال الدین عبد الرزاق اصفهانی (ق6)،محتشم ‏کاشانی(ق10 ) و وحشی بافقی (ق11) است.
‏6- مسمط:
از جهاتی مانند ترجیع بند و ترکیب بند است،یعنی از چند خانه یا رشته با قافیه های متفاوت ساخته ‏شده است،ولی با این تفاوت که تمام مصراع های هر رشته هم قافیه اند،به جز مصراع بند آخر که این ‏مصراع های آخر نیز در کل شعر هم قافیه اند.تعداد مصراع های هر خانه معمولا 3 تا 6 مصراع می باشد ‏و تعداد رشته ها معمولا به اختیار شاعر است،بنیانگذار آن منوچهری دامغانی در قرن پنجم است(قاآنی ‏نیز در این قالب معروف است).مسمط معمولا در مضامین تغزل ،مدح،سیاسی ملی و میهنی سروده شده ‏است.
مسمط تضمینی :اینگونه ساخته می شود که شاعری غزلی را از شاعر دیگر انتخاب می کند و هم قافیه ‏با مصراع های اول هر بیتچند مصراع می آورد و با آن یک رشته می سازد چون تمام بیت های غزل هم ‏قافیه اند بالطبع تمام مصراع های آخر خانه ها هم قافیه خواهند شد.
شهریار ،ملک الشعرای بهار ،غزلی از سعدی ،شیخ بهایی نیز غزلی از خیالی بخارائی را تضمین کرده ‏است.
‏7-مثنوی:
هر بیت ،قافیه ای مستقل دارد (مصرع است)و برای مضامین طولانی و داستان ها منابس است،زیرا ‏شاعر در انتخاب قافیه آزادی عمل بیشتری دارد.قدیمی ترین آن کلیله و دمنه ی منظوم رودکی و ‏آفرین نامه ابوشکور بلخی استو معروف ترین هایش:
بوستان سعدی،شاهنامه فردوسی،مثنوی مولوی،منطق الطیر عطار و حماسه ی نظامی ،هفت اورنگ ‏جامی و حدیقه ی سناییو ویس و رامین فخر الدین اسعد گرگانی است.(مثنوی خاص شعر فارسی ‏است.)
مضامین مثنوی در چهار گروه زیر طبقه بندی می شود:
‏1-حماسی ،تاریخی 2-اخلاقی تعلیمی 3-عاشقانه 4- عارفانه
‏8-چهار پاره:
مجموعه ای از دو بیتی هایی با قافیه های متفاوت هستند که از نظر موضوع و معنی با همدیگر مرتبط ‏هستند،این قالب پس از مشروطه رواج یافت و تلاشی بود در جهت ایجاد قالبی نو با درون مایه ای تازه ‏و بیشتر در مضامین اجتماعی و غنایی سروده می شود.
دکتر خانلری،فریدون توللی و فریدون مشیری در این قالب معروف اند.
نکته: فرق چهار پاره با قطعه: شاید در ظاهرچهار پاره شبیه چن قطعه باشد که کنار هم چیده شده اند ‏اما تفاوت در موضوع است ،هر قطعه موضوع مستقل دارد در حالی که تمام قسمت های چهار پاره در ‏موضوع مرتبط اند.
‏9- رباعی:
از چهار مصراع یعنی دو بیت تشکیل می شود که مصراع های اول ،دوم و چهارمباید هم قافیه ‏باشند،ولی قافیه مصراع سوم آزاد است.معروف ترین وزن آن ((لا حول ولا قوه الا بالله))یا (مستفعل ‏،مستفعل،مستفعل ،فع) استو در موضوعات عشق و فلسفه و عرفان سروده شده است.خیام در قرن ‏پنجم،عطار ،مولوی و بابا افضل کاشانی معروف ترین رباعی ها را دارند.که مجموعه ای از رباعی های ‏معروف را جمال خلیل شروانی در کتاب (نزهه المجالس)جمع آوری کرده است.این قالب،خاص شعر ‏فارسی است و مناسب ترین قالب برای ثبت لحظات زود گذر شاعرانه است و معمولا پیام اصلی شاعر ‏در بیت آخر می آید.
‏10-دو بیتی:
از دو بیت یعنی 4 مصراع تشکیل می شود که همانند رباعی ،مصرع های اول ،دوم و چهارم آن باید هم ‏قافیه باشد ولی در مصراع سوم قافیه اش اختیاری است.در زبان فارسی به آنها ترانه می گویند و ‏مشهور ترین قالب نزد روستائیان است.درون مایه اش عاشقانه یا عارفانه است.بابا طاهر در قرن پنج و ‏فائز دشتستانی شاعر عهد قاجاراز مشهور ترین دوبیتی سرایان هستند.
تفاوت رباعی و دو بیتی :رباعی معمولا با هجای بلند و دو بیتی با هجای کوتاه آغاز می شود،یعنی در ‏وزن متفاوتند اما در تعداد بیت ها ،مصراع ها و قافیه یکسان اند.
‏11-مستزاد:
شعری است که در آخر هر مصراعش کلمه یا کلماتی افزوده شده است که معنی مصراع ها را کامل می ‏کنند،این تکه های زاید،هموزن مصراع اصلی اند و در قافیه ههم میتواند هم قافیه با مصراع اصلی ‏باشدهم می تواند قافیه ای مستقل داشته باشد.قافیه مصراع های اصلی از نظم رباعی ،دوبیتی،غزل یا ‏قطعه پیروی می کنند.قدیمی ترین مستزاد از مسعود سعد سلمان (ق 5) است.مولوی،نسیم شمال،بهار ‏ادیب الممالک فراهانی نیز مستزاد دارند.مستزاد در مضامین مدح ،عشق و عرفان و مسائل اجتماعی ‏میهنی سروده شده است.
نکته:مستزاد از منابع الهام نیما در کوتاه و بلند کردن مصراع ها در شعر نو بوده است و تنها قالب شعر ‏سنتی است که مصراع های آن با هم مساوی نیستند.
‏12- شعر نیمایی:
همانند شعر سنتی وزن دارد با این تفاوت که دیگر تعداد هجا ها برابر نیست فقط جای هجاها مطابق ‏است،شعر نیمایی قافیه هم دارد ولی دیگر مثل شعر سنتی نیست،یعنی جای قافیه ثابت و از پیش ‏تعیین شده نیست و به اختیار و احساس و نیاز شاعر می باشدومضمون آن هم مبتنی بر تجربه شخصی ‏است ،یعنی هر اندیشه ای اعم از عشق،سیاست، اجتماع ،....در آن بیان می شود.مبتکر آن علی ‏اسفندیاری معروف به نیما یوشیج استکه با اتژنتشار شعر افسانه در سال 1301 اولین گاه جدی را در ‏این راه برداشته است.مهدی اخوان ثالث،فروغ فرخزاد،سهراب سپهری از برگزیدگان شعر نیمایی اند.
نکته:دهخدا در شعر (یاد آر ز شمع مرده یاد آر)تلفیقی از 2 دو یا چند قالب را به کار برده است.
نکات مطرح شده در کتاب آبی کانون
حقیقت:
ومعنی واقعی و رایج یک کلمه که فورا به ذهن میرسد.
مثال:یک گل در باغچه شکفت.(گل و باغچه معنای واقعی دارند.)
مجاز:
به کار بردن واژه در غیر معنی حقیقی آن به شرط داشتن علاقه و قرینه،مجاز نامیده می شود.
مثال :همه لوانها را آشامیدم.(لیوان قابل آشامیدن نیست.پس معنای مجازی دارد و منظور محتوای آن ‏است.
قرینه:
نشانه ای است که مانع دریافت معنی حقیقی واژه می شود و دو نوع است.
الف :قرینه لفظی:یعنی در واژه هایی وجود دارد که مانع درک معنای حقیقی می شوند.مثال :سرم را ‏کوتاه کردم.(کوتاه کردن لفظی است که معنای درک حقیقی سر است.بنابراین از کل سر معنای مجازی ‏مو برداشت میشود.)
ب :قرینه معنوی:یعنی پی بردن از مفهوم کلام و شرایط زمان و مکان به مجاز بودن کلمه.
علاقه:پیوندی است بین حقیقت و مجاز و بدون علاقه مجاز وجود ندارد.
نکته 1:علت به وجود آمدن مجاز در زبان نامحدود بودن معنی واژه هاست.
نکته 2:مجاز سبب ایجاز (خلاصه گویی)و مبالغه می شود.
نکته 3:استعاره مصرحه هم با مجاز ارتباط دارد و هم با ایجاز.
نکته 4:کلمه هایی مانند شیر که چند معنی لغوی دارند ،مجاز محسوب نمی شوند.
نکته 5:استعاره مصرحه مجاز نیز می باشد.علاقه این نوع مجاز ها شباهت است.
نکات کنایه:
‏1-کنایه معمولا یک جمله یا عبارت ترکیبی است.
‏2-معنای واقعی یک عبارت کنایی هم معمولا درست است اما در کلام به کار نمی آید.
‏3-ضرب المثل ها معنی کنایی دارند.
‏4-کنایه را از طریق نشانه یا نمونه یا دلیل می توان شناخت.مثال:فلانی ریش سفید است.ریش سفید ‏،نشانه پیری و با تجربه بودن است.
نکات موسیقی درونی و معنوی شعر:
‏1-عوامل پدید آورنده موسیقی درونی را (آرایه های لفظی)می نامند.
‏2-عوامل خلق موسیقی معنوی را (آرایه های معنوی )می نامند.
‏3-علمی که آرایه های لفظی و معنوی را بررسی می کند(بدیع)نام دارد.
‏4-آرایه های لفظی عبارتند از :واج آرایی،سجع،موازنه و ترصیع،جناس،اشتقاق،تکرار و تصدیر.
‏5-آرایه های معنوی عبارتند از:مراعات نظیر،تلمیح،تضمین،تضاد،تناقض،حس آمیزی،ایهام،ایهام ‏تناسب،لف و نشر،اغراق ،حسن تعلیل.‏

رضا رشیدی دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ http://danayanrooz.blogsky.com

‏ به نام خدای مهربان‏
تکواژ ( ‏morpheme‏ ) ‏
ـ نام های دیگر : واژک ، مورفم ، ساخت واژه ، سازه . ‏
ـ تکواژ به عنوان عنصر ساختمانی کلمه ، کوچک ترین واحد ( سازه ) معنی دار زبان است که قابل تجزیه به واحد های معنادار کوچک تر نباشد ‏
ـ تکواژ ممکن است از یک یا چند « واج » ساخته شده باشد ؛ مثال : کتابی « کتاب » ( چند واجی ) + « ی » ( یک واجی )‏
ـ بعضی تکواژها تجلّی آوایی ندارند که به آن ها تکواژ صفر می گویند ؛ علی رفت : علی + رفت + Ø ( شناسه ی سوم شخص مفرد ماضی ) ‏
ـ تکواژ صفر را با علامت ( 0 ) هم نشان می دهند : تکالیف + را + نوشت + 0 ( تکواژ های نوشت عبارتند از :نویس + ت + 0 )‏
ـ تعداد تکواژها در زبان ، بر خلاف واج ، نامحدود است و این یکی از تفاوت های واج و تکواژ است . ‏
‏ ‏‎ ‎‏ 1ـ تکواژی است که می تواند بی همراهی تکواژی دیگر در جمله ظاهر شود و معنای مستقلی داشته باشد .‏
‏ ‏‎ ‎‏ 1ـ تکواژی که ممکن است به تنهایی به صورت واژه ی ساده به کار رود یا پایه ی واژه ‏
‏ ‏‎ ‎‏ 1- آزاد ‏‎ ‎‏ قاموسی را در واژه های فعل یا غیر فعل تشکیل دهد : سیم ، ساز ، آ ( در « می آیم » )‏
‏ ‏‎ ‎‏ ( مستقل ) ‏‎ ‎‏ ( واژگانی ) ‏‎ ‎‏ 2ـ تکواژهای واژگانی فهرستی باز را تشکیل می دهند ، زیرا امکان کاستن یا افزودن
‏ ‏‎ ‎‏ 2ـ انواع ‏‎ ‎‏ آن ها وجود دارد .‏
‏ ‏‎ ‎‏ 1- تکواژهایی که به صورت واژه به کار می روند امّا تعداد آن ها محدود و مشخّص‏
‏ ‏‎ ‎‏ ‏‎ ‎‏ است و معنی ، نقش یا رابطه ی دستوری خاصّی را نشان می دهند .‏
ـ انواع تکواژ ‏‎ ‎‏ دستوری 2- ضمایر ( من ، تو ، او، ما ، شما ، آن ها ، خود ، ... ) حروف اضافه ( از ، به ، برای ،
‏ ( نقشی ) جز ، با ، بر ، بی ، ... ) حروف ربط ( و ، ولی ، امّا ، یا ، که ، زیرا ، ... ) ، حروفندا ‏
‏ ( ای ، یا ، ایا ، ... ) .‏
‏ ‏
‏ 1- تکواژی است که نمی تواند به تنهایی در جمله ظاهر شود بلکه حتماً باید به یک یا چند تکواژ دیگر بپیوندد .‏
‏ 1- تکواژ هایی که تنها به عنوان پیشوند یا پسوند یا میانوند به همراه پایه ی واژگانی فعل
‏ یا غیر فعل به کار می روند و از این راه ، معمولاً ، واژه ی جدیدی پدید می آورند ؛
‏ 2- وابسته اشتقاقی مثل « مند » در « سالمند » که معنای سال را عوض کرده است . ‏
‏ ( وند ) 2- تعداد این تکواژ ها زیاد است بنابراین بهتر است وند های تصریفی را بشناسیم و هر‏
‏ وندی که تصریفی نبود آن را اشتقاقی به شمار آوریم .‏
‏ 2- انواع ‏
‏ 1- تکواژهایی که تأثیری در نوع ساختمان کلمه ندارند فقط موقعیت کلمه را در جمله ‏
‏ تصریفی تغییر می دهند که انواعی دارند :‏
‏ نشانه های جمع : ها ، ان ، ون ، ین ، ات : کتاب ها ‏
‏ 1- در اسم ها « ی » نکره : کتابـی
‏ 2- انواع 2- « تر » و « ترین » در قید و صفت : شجاعانه تر ، خوبترین ‏
‏ « می » ، « بـِ » ، « نـ ِ » ، « نـَ » ، « ـه » : بـِروم ‏
‏ 3- در افعال نشانه های ماضی « د » ، « ید » ، « ت » ، « اد » : خرید ‏
‏ شناسه ها « ـَ م ، ی ،0 / ـَ د ، یم ، ید ، ـَ ند » : خریدی


ـ به تکواژ های اشتقاقی و تصریفی تکواژهای دستوری نیز می گویند و بر همین اساس گروهی از زبانشناسان به بیش از دونوع تکواژ اعتـــقادی
‏ ندارند و کل تکواژ ها را به دو نوع آزاد و دستوری می نامند . به عبارت دیگر تکواژهای نامحدود را تکواژ های قاموسی و تکواژهای محدود را دستوری می دانند ‏‏.نکته ی قابل ذکر این که تکواژهای قاموسی اگرچه نامحدودند و در اصطلاح فهرستی باز دارند امّا بسامد آن ها در زبان خیلی کمتر از تکواژهای دستوری است ‏به عنوان مثال تکواژ قاموسی « سنگ » را چقدر در طول روز استفاده می کنیم امّا در مقایسه ، چقدر از تکواژ دستوری « از » استفاده می شود .‏

‏ تکواژ گسسته ‏
‏ تکواژهایی که جدا ازهم به نظر می رسند امّا در اصل یکی بیشتر نیستند مثلاً در این جمله : چه هوایی ! که « چه ... ی » در مجموع یک تکواژ بیشتر نیست یا ‏در این عبارت : هر کتابی . « هر ... ی » یک تکواژ است .‏

آمیزه ‏
گاهی اوقات خصوصیات صرفی و نحوی بعضی تکواژها به گونه ای با هم می آمیزند که مرز آن ها قابل تشخیص نیست به این گونه تکواژها « آمیزه » می گویند ‏؛ به عنوان مثال « را » در این جمله : کتاب را خواندم .که از نظر صرفی نشانه ی معرفه است و از نظر نحوی نشانه ی مفعول.‏

‏ تکواژ اختیاری و تکواژ اجباری ‏
تکواژ اختیاری تکواژی است که حذف آن تغییری در ساخت نحوی و معنایی جمله نمی دهد ؛ مثلاً در این جمله : من رفتم . اگر « من » حذف شود جمله از نظر ‏نحوی و معنایی هیچ تغییری نمی کند یا در این جمله : مطلبی را خواندم . که می توان « را » را حذف کرد : مطلبی خواندم .‏
امّا تکواژ اجباری قابل حذف نیست ؛ مثل شناسه ها در فعل : « من رفتم » را نمی توان گفت : من رفت . ‏

واژه بست ‏
ـ واژه بست ها نوعی از تکواژهای دستوری هستند که دارای ویژگی های زیرند : ‏

‏ 1- به دنبال واژه می چسبند امّا جزیی از آن واژه به شمار نمی آیند . ( دلیل نام گذاری آن ، همین است .) ‏
‏ ویژگی ها 2- به ساخت یا رابطه ی دستوری خاصی اشاره می کنند .‏
‏ 3- از لحاظ آوایی تکیه ی اصلی بر آن ها ظاهر نمی شود .‏
‏ ‏
‏ 1- نقش نمای اضافه « ـِ » : هوای ِ پاییز .‏
‏ 2- نقش نمای وصفی « ـِ » : هوای ِ تمییز .‏
‏ 3- فعل های پی بستی « ـَ م ، ـ ی ، یم ، ـ ید ، ـَ ند » : خوبــَم .‏
انواع 4- ضمایر متّصل « ـَ م ، ـَ ت ، ـَ ش ، ـِ مان ، ـِ تان ، ـِ شان » : کتابــِمان ، برایــَت ، ازَش .‏
‏ 5- حرف عطف « ـُ » : کتاب و دفتر .‏
‏ 6- علامت ندا « ا » : حافظـا .‏
‏ 7- نشانه ی معرفه « ـِ ش » : محلـش خوب است . ‏
ـ به واژه بست « تکواژ آزاد استثنایی » هم می گویند ؛ زیرا تکواژ آزاد باید به گونه ای باشد که خودش به تنهایی کاربرد داشته باشد و از همین
‏ رو آن را « مستقل » می نامند ؛ امّا واژه بست ها همان طور که دیدیم کاربرد مستقل ندارند . ‏
‏ ‏
‏ چسبانه ‏
هرگاه تکواژ فقط از یک واج ( ‏phonem‏ ) پدید آید آن را چسبانه می نامند و از آن جایی که این تکواژ ها در آخر کلمه می آیند به آن پی واژه
نیز می گویند ؛ مثال : 1- تخت + ـه : تخته 2- حسین + ا : حسینا ( = ای حسین ) 3- رنگ + ی : رنگی 4- اخم + و : اخمو .‏

رضا رشیدی دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ http://danayanrooz.blogsky.com

‏ ‏
‏ خودآزمایی درس اول ص5‏
‏ 1- ای کریمی که بخشنده ی عطایی وای حکیمی که پوشنده ی خطایی .‏
‏ -در دل های ما جز تخم محبت مکار وبرتن وجان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار .‏
‏ - به نام آن خدایی که نام او راحت روح است وپیغام او مفتاح وفتوح است .‏
‏ - سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است وذکر او مرهم دل مجروح است .‏
‏2- اعمال انسان ، تلمیح دارد به حدیث «الدنیا مزرعه الاخره» ‏
‏3- اشاره دارد به ضربت خوردن حضرت علی (ع) وبه شهادت رسیدن ایشان به دست عبدالرحمن بن ملجم ‏مرادی وحضرت علی (ع) به امام حسن (ع) دستور داد که با او مدارا کنند .‏
‏4- بیت هشتم (( نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیّرم چه نامم شه مُلک لافتی را ))‏
‏5- منظور از پیام آشنا در بیت حافظ(( معشوق وخدا )) وآشنا «عاشق وخود حافظ » است . ولی در این شعر که ‏شهریار آن را از حافظ تضمین کرده است منظور از پیام آشنا «حضرت علی(ع) »و آشنا «خود شهریار» می ‏باشد .‏
‏6- الف: هرکاری که با نام خدا آغازنشود ، ابتر است. اشاره دارد به حدیث «کُلُّ امرٍذی بالٍ ‏
‏ لَم یَبدأُ فیه بِبِسمِ الله فَهُوَ ابتر ‏
‏ ب : در درس ناله ی مرغ اسیر ومرغ گرفتارسال اول : ‏
‏ 7-آن کسی راکه دراین ملک سلیمان کردیم ‏
‏ ملت امروزیقین کرد که اواهریمن است ‏
‏ به یکی از داستان های حضرت سلیمان اشاره دارد . ‏
ج )بیسستون برسرراهست مبادازشیرین خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید ‏
‏ ( به داستان شیرین و فرهاد اشاره دارد) ‏

‏7- الهی یکتای بی همتایی ، قیوم توانایی ، برهمه چیز بینایی، درهمه حال دانایی ، ازعیب مصفایی ،ازشرک ‏مبرایی ،اصل هردوایی ،داروی دلهایی.‏
الهی ازما هرکه را بینی معیوب بینی ،هر کرداربینی همه با تقصیر بینی ،بااین همه باران رحمت تو باز نایستد و جز ‏گل کرم نروید . ‏
الهی غافلانیم نه کافرانیم ، صمدا به برکت نواختگان حضرت تو وبه برکت گداختگان هیبت تو ،الهی به برکت ‏متحیران جلال تو و به برکت مقهوران قهرتو که ما را به صحرای هدایت آری واز این وحشت آباد(دنیا ) به روضه ‏اقدس رسانی . ‏
‏(از کتاب مجموعه مناجاتهای خواجه عبدا..انصاری) ص:22، 21، 75‏



خود آزمایی درس دوم( رستم واشکبوس) ص11‏
‏1-به خاک افکندن :کنایه ازشکست دادن ، کشتن ونابود کردن ‏
‏2- الف . تهمتن برآشفت و باتوس گفت که رُهّام را جــام باده ست جفت ‏
ب- کُشانی بدو گفت :با تو سلیـــــح نبینم همی جز فســــوس و مزیح ‏
ج- بدو گفت :خندان که نــام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست ‏
د – به شهر تو شیــــــرونهنگ وپلنگ سوار اندرآیینه هـــر سه به جنگ ‏
‏ هم اکنون تو را أی نبــــــرده سوار پیاده بیـــــامـوزمــــت کارزار ‏
و- بخندید رستـــــــم به آواز گفــت که بنشین کنـــار گران مایه جفت ‏
‏ سزد گر بداری ســـــــرش در کنار زمانی برآســایی از کــــــارزار‏

‏3- الف: زمینه داستانی : کل ماجرا به صورت داستانی بیان شده است ‏
ب: زمینه فرق عادت : چو بوسید پیکان سر انگشت اوی گذرکردبرمهره ی پشت اوی ‏
ج: زمینه قهرمانی : جنگ ونبرد تن به تن نشانگر زمینه قهرمانی است ‏
د: زمینه ملی : دفاع رستم ازکشوروطن خود بیانگر زمینه ی ملی است ‏

‏4-تو مرکز سپاه را با نهایت دقت نگهدار یا تو مرکز سپاه را به نظم وترتیب حفظ کرد یا مقررفرماندهی را منظم کن ‏

‏5- پیاده ندیدی که جنگ آورد سرسر کشان زیرسنگ آورد ‏
بدو گفت خندان که نام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست
به شهرتوشیرونهنگ و پلنگ سواراندر آینه هرسه به جنگ ؟‏

‏6- الف: کمان را به زه کردزواشکبوس تن لرزلرزان ورخ سندروس
به رستم برآنکه ببارید تیر تهمتن براوگفت برخیره خیر
همی رنج داری تن خویش را دو بازی وجان بد اندیش را ‏
ب: تهمتن چنین داد پاسخ بدوی که أی بیهده مرد پرخاش جوی
پیاده ندیدی که جنگ آورد سرسرکشان زیرسنگ آورد ‏
‏7- براو راست خم کرراست فروش ازخم چرخ چا چی بخاست ))واج آرایی درصامت (خ چ) ‏
مرا مادرم نام مرگ ترکرد زمانه مراپنگ ترگتو کرد واج آرایی درصامت ((م وت))‏
‏8- به گرزگران دست برد اشکبوس زمین آهنین شد سپهرآبنوس‏
چو بوسید پیکان سرانگشت اوی گذرکرد برمهره ی پشت اوی ‏
بشد تیزرهام با خودوگیر همی گرد رزم اندرآمد به ابر
بزد بر بروسینه ی اشکبوس سپهرآن زمان دست اوداد بوس

درس سوم ( حمله ی حیدر ) ‏
‏1-خشمگین شدن نشان دادن خشم شدید
‏2-هژبر ژ یان وشیراله وشیرخداوشجاع غضنفرواستعاره از حضرت علی (ع) ‏

‏ ‏
‏3-چون شاعربه بازآفرینی یک ماجرای تاریخی دست زده است واز حماسه طبیعی شاهنامه فردوسی تقلید کرده است ‏یعنی تنها شکل ظاهر آن را به سمت وسوی حماسه طبیعی سوق داده است وبه همین دلیل (جنبه های ملی واسطوره ‏أی درآن وجود ندارد وبیشتر صحنه های آن ساختگی است واصالت حماسه درآن دیده نمیشود )‏

‏4-نمونه أی از حماسه ی مصنوعی شهنشاه نامه فتحعلی خان / مختارنامه/ ظفرنامه مستوفی / خاوران نامه ی ابن ‏حسام یوسفی که شرح جنگهای حضرت علی ع است / انه اید وپر یل ‏
‏5 – 13 بیت 13 اله وا دها چون حروف قافیه مشترک ندارند‏
سپربر سر آورد شیراله علم کرد شمشیر آن ا دها

‏6-مولوی شخصیت والای حضرت علی ع توصیف کرده ونتیجه اخلاقی گرفته است ولی با ذل مشهدی فقط جنبه ی ‏حماسی وشهامت حضرت علی ع را بیان کرده است ‏
‏× بیان مولوی عارفانه است ولی بیان باذل مشهدی حماسی شعرا یک نظم دینی است ‏
‏× درشعر مولوی در مورد خود اندا ختن عمرو بر چهره ی مبارک حضرت علی ع است
ولی در شعر بازل مشهدی حسین نیست. ‏
‏×در شعر مولوی پیوسته عدل وداد حضرت علی ع در مقابل ظلم وستم عمرجلوه گر است ‏
در حالی درشعر با ‏
‏× شعر مولوی بیشتر جنبه ی تعلیمی در راستای پند وموعظه است ودرتاروپودش با ‏
ایمان مردم پیوند نا گسستنی دارد ولی در شعر باذل ‏
‏× قالب هر دو مثنوی است ‏

‏ خودآزمایی درس چهارم ( بچه های آسمان ) ص26‏

‏1-چون جایزه نفر سوم علا وه بر نشان مسابقه و جام پیروزی ویک هفته اردوی رامسر – یک جفت کفش ورزشی ‏بود , علی می خواست نفر سوم شود تا کفش را ببرد و آن را به خواهرش بدهد .‏
‏2-آنجا که می نویسد : عده أی از خانواده ها از بچه های خود عکس و فیلم می گیرند وگروهی هم با آب وشیرینی ‏و آب میوه از بچه های خود پذیرایی می کنند .اما علی مات ومبهوت فضاشده است وبا کفش کهنه اش اطراف ‏را تماشا می کند .‏
‏3-به علت قداست وخلوص نیت و ایثار وفداکاری واز خود گذشتگی علی و زهرا بخصوص علی به نوعی آنها را ‏مقدس کرده است که رفتار آنان نوری از انوار ذات الهی است و آسمانی است نه زمینی .‏
‏4و5 تکلیف دانش آموز است .‏
‏ ‏
خود آزمایی ‏
درس پنجم کباب غاز ص42‏
‏1-از ماست که برماست یعنی سرچشمه بسیاری ازبلاها وبدبختی ها خود انسان است ‏
‏2-آنجاکه میزبان به مهمانان اصرار می کند از کباب غاز که شکمش را از آلوی برنمان پرکرده اند بخورند به تصور ‏اینکه هنوز بر سر قرار قبلی خود می باشد واز آن نمی خورد ولی بر خلاف انتظار به محض اینکه میزبان چنین حرفی ‏می زند مصطفی اختیار خود را از دست داده شروع به خوردن کباب غاز می کند وبقیه میهمانان هم به تبع او به ‏جان غاز می افتد ودریک چشم به جان غاز می افتد ودریک چشم به هم زدن همه آن را می خورند .‏
‏3- او از سبک نثر ساده و محاوره أی استفاده کرده است و با آوردن طنز وضرب المثل مختلف و اصطلا حات ‏عامیانه توصیفات جزیی کنایات و.. مطالب انتقادی خود را بیان کرده است ‏

‏4-جلو کسی درآمدن : درست ومناسب پذیرایی کردن ‏
سماق مکیدن : بیهوده منتظرماندن ‏
شکم را صابون زدن : به خود امید وعده دادن ‏
چند مرده حلاج بودن : چه اندازه توانایی و کارایی انجام دادن کاری را داشتن / کاری را دور از انتظار انجام داده .‏

‏5-الف: این آدم بی چشم و رو که از امام زاده داود وحضرت عبدالعظیم قدم آن طرف تر نگذاشته بود از سرگذشت ‏های خود در شیکاگر ومنچستر وپاریس وشهرهای دیگری از اروپا وآمریکا چیزها حکایت می کرد و… ص 37‏

ب: در همان حین بخور بخور که منظره ی فناوزوال غازخدا بیامرز مرا به یاد بی ثباتی فلک بوقلمون وشقاوت مردم ‏دون ومکروفریب جهان پتیاره وو قامت این مصطفای بد قواره انداخته بود..‏

ج : مانند قحطی زدگان به جان غازافتادند ودریک چشم به هم زدن گوشت واستخوان غازماده مرده مانند گذشت ‏واستخوان شترقربانی درکمرکش حلترم وکتل وگردنه ی یک دوجین شکم وروده مراحل مضغ وبلع وهضم وتحلیل ‏راپیموده یعنی به زبان خودمانی رندان چنان کلکش را کندند که گویی هرگز غازی قدم به عالم وجود ننهاده بود ! .‏

‏6-قرار ومرار ، خرت وپرت تازه، شکوم ندارد ، واثرقید ، غفلتا فزش در رفت درست کیفور شده بودم ، هیچ ‏برو وبرگرد نداشت ‏

‏7- روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست اندرطلب طعمه پروبال بیاراست ‏
برراستی بال ونظرکرد وچنین گفت امروز همه روی جهان زیر پرماست .‏
براوج چوپروازکنم ازنظرتیز می بینم اگر ذره أی اندرتک دریاست ‏
گربرسرخاشاک یکی شیشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان درنظر ماست
‏ منی کرد وزتقدیر نترسید بنگرکه ازاین چرخ جفا پیشه چه برخاست ‏
ناگه زکمینگاه یکی سخت کمانی تیری زقضابر بگشاد برو راست ‏
بربال عقاب آمدآن تیرجگردوز وزابرمرورا به سوی خاک فروکاست ‏
برخاک بیفتاد وبغلتید چوماهی وانگاه پرخویش گشاد ازچپ واز راست
گفتاعجب است این که زچوبی وزآهن این تیزی وتندی وپریدن زکجا خاست ‏
زی تیرنگه کرد وپرخویش برو دید گفتا که نالیم که از ماست که برخاست ناصر خسرو

پیام هردو درس یکی است که گاهی منشا بدبختی هاومشکلات از خود انسان است.‏

خود آزمایی درس ششم ص 53‏
‏1 – التماس وعجرولابه محمد ولی وقتی که گفت : من پنج بچه دارم و… اودلش ‏

به حال بچه های او سوخت وراضی نمی شد بچه های او مثل فرزند خودش ‏
‏ ‏
بی سرپرست شوند . ‏

‏2-نویسنده فرانسه با هنرمندی خاص وبه کمک توصیف طبیعت نا آرا م وخشن وغرش بادهای شدید وصدای شیون ‏زن و…اوضاع اجتماعی وسیاسی عصر خود را به تصویر بکشد از جمله :‌ زد وبند زمین داران ودولت مرکزی برای ‏سرکوب حرکت مردم ، خود کامگی استبداد حاکمان زمان خود،فقر وناآگاهی حاکم بر جامعه همدستی اربابان با ‏دولت برای سرکوبی مردمی ، فساد وسیستم حکومتی ونظامی .‏

‏3-الف:می خواست شاهد نداشته باشد زیرا او با ظلم وآدمکشی های خان بزرگ شده است که به اوگفته بود هرگاه ‏گیله مرد خواست فرار کند اورا بکشد ‏
ب:به گمان این که اومحمد ولی است وازمعامله اوباگیله مرد آگاه شده است به همین دلیل گیله مرد رامی کشد ‏
ج:چون اوگیله مرد راشناخت ومی خواست شاهد نداشته باشد زیرا اومی ترسید که بعدها ذوالفقاری گیله مرد ،مسائل ‏را فاش کندودوباره او(محمد ولی ) اسیر شود ‏
‏4-اوفضاسازی می کند واین صدا تداعی کننده کشته شدن زن لیگه مرد وظلم وستمهایی دوران ستم شاهی است که ‏به مردم شده است وتمام صداها ، صدای باد ،باران وبیقراری درختان هرکدام نمادی ازظلم دوران (ارباب رعیتی ) ‏است واین فضا سازی نشان دهنده آن است که انگیزه اصلی عصیان گیله مرد ظلم وستمهایی است که بر گیله مرد ‏ومردمان آن عصر رفته است .‏

‏5-محمد ولی نماد مهره حکومتی وانسان زورگور وبی رحم ووابسته ی حکومت ومجری خواسته های حاکمان وبی ‏اختیار که تمام قدرتش اسلحه اش است وبدون آن هیچ است ‏
گیله مرد نماد انسان مردد،ضعیف النفس وناآگاه به مسائل اجتماعی جامعه خود وستم دیده واغفال شده ومزدور که ‏ثمره ی ظلم وشرایط اجتماعی است وسردرد وگرفتاری به این شغل شوم ، تن داده است ‏
مامور دوم نماد انسان مردد ،ضعیف النفس ، ناآگاه به مسائل اجتماعی جامعه خود ،اغفال شده عقید ه أی ومزدوری ‏که ثمره ظلم وشرایط اجتماعی است واز سردرد وگرفتاری به این شغل شوم ،تن داده است.-----‏
خودآزمایی درس هفتم(سووشون) ص61‏
‏1-پراکنده ونامنظم دروکنید تا مقداری محصول باقی بماند وخوش چین هاهم بهره أی ببرند .‏
‏2-نویسنده بامهارت خاصی مرگ مظلومانه سیاوش به فرمان افراسیاب رابهانه قرار داده است تا از این طریق شهادت ‏مظلومانه آزادیخواهان را به است عناصر ستمگر بیان کند مرگ اوعلاوه بر اینکه جنبه ی ملی دارد،جنبه ی ‏مذهبی پیدا کرده است ویاداور به شهاد ت رسیدن مظلومانه امام حسین وتمام شهدای کربلاست .‏
‏3-خوشه چینی کنایه از گدای
آفتاب تیغ کشید کنایه از خورشید طلوع کرد ‏
رنگ شب پریده کنایه از صبح فرار رسیده است ‏
خودروسخوان کنایه از صبح زود ‏
کفری کردن کنایه از خشمگین وعصبانی کردن ‏
‏4-مثل ماری که روی قلبش چنبر زده وخوابیده بود ،سربلند کرده وبه نیش زدن پرداخته است ‏
‏5-تکلیف دانش آموزان است ‏
‏6-شلخته دروکنید تا چیزی گیرخوشه چین ما بیاید.‏
خودآزمایی درس هشتم(کلبه عمو تم ،ترامیخوانم) ص73‏
‏1-دادن غذای خودش به دیگران ، شلاق نزدن به همنوعانش وقتی او را عبور
به شلاق زدن کردند ، ازضعفا و نومیدان دلجویی کردن بعد ازهمه آمدن وسهم ‏
را کمتر گرفتن ، پر کردن سبد بیماران وضعیفان مزرعه وخود را به فطر انداختن و…‏

‏3-خشونت وسنگدلی را لازمه ی این کار دانست تابتواند بیشتر وبی رحمانه تر از بردگان کاربکشد زیرا هر وقت ‏انسان را از شخصیت واقعی خودش بگیرند می توانند از اوانسان خشنی درست کنند وچنین انسانی دراختیار ‏ارباب قدرت قرار می گیرد ارباب هم فکرمی کرد عمو قم ازرفتارخشونت آمیزارباب می ترسد ومطابق میل او ‏عمل می کند واز این طریق می تواند از بردگان بیشتروبی رحمانه تر کار بکشد اما برخلاف تصور او عمو قم ‏انسانی مهربان ودلسوز بود وبا اندیشه های ظالمانه ارباب او بسیار فاصله داشت .‏

‏4-وقتی ارباب او را وادار کرد که به زن برده شلاق بزند عمو قم از این کار امتناع کرد . ارباب ضربات شلاق به او ‏زد واز او خواست که به زن برده شلاق بزند واو را تهد ید به کشتن ومرگمی کرد عمو قم به اوگفت : ( ‏هنگامی که جسم را کشتید دیگر کاری از دستتان بر نمی آید وپس ازآن ابدیت درکار است ). یعنی نهایت ‏قدرت تو کشتن جسم من است و با روحم نمی توانی کاری کنی . این جمله به شدت ارباب ستمگر را عصبانی ‏کرد .‏

‏5-آنجا که می گوید (( أی ارباب وقتی جسم مرا می کشید پس از آن ابدیت در کار است .)) تا زنده ام وقت وجسم ‏من دراختیار شماست اما روانم را نمی توانم به وجود فنا پذیری بسپارم . آن را برای خداوند محافظت می کنم ‏ودستورات … را برهمه چیز مقدم می شمارم همه شکنجه های تو راتحمل می کنم چون آنها وسیله أی خواهند ‏بود که هرچه زودتر به دیاری که باید به آنجا بروم ، ردانه شوم وخداوند قادر وتوانا یاور من است . ))‏

‏6-تکلیف دانش آموزان است .‏
‏ ‏
‏7-رنج وعذابی که درجامعه جاری است به یقین ریشه آن درگذشته ی تاریک پنهان است وگذشتگان ما مقاومت ‏نکردند .‏

خودآزمایی درس نهم ( دربیابانهای تبعیدو…) ص77‏
‏1-سرگردانی درکوه وبیابان، وسنگلاخ ، خراب شدن خانه ها وویرانی آبادی ها رها شدن اجساد مردم، در بیابان ‏وطمعه کرکس ها شدن ، بمباران وتهاجم هوایی وزمینی نابودی مزارع ، تیرباران کردن زنان توسط غاصبان ‏اسرائیلی و…‏
‏2-الف : أی خونین چشم وخونین دست / به راستی که شب رفتنی است .‏
نه اتاق توقیف ماندنی است / ونه حلقه های زنجیر .‏
ب: مرد ، ولی رم نمرده است / با چشم هایش می جنگد ‏
و دانه های خشکیده خوشه أی / دره ها را از خوشه ها لبریز خواهد کرد .‏

‏3-سروده های صلح وشادی : وحی وپیام الهی پیامبران وکلام خداوندی ‏
چوپانان : پیامبران الهی ‏
‏4-نماد صلح وآشتی وامنیت / پرچم کشور فلسطین ‏

‏5- نرون مرد ، امارم نمرده است ظلم وستم نابود شدنی است ودرهیچ دورانی پایدار نمی ماند وحق وعدالت همواره ‏باقی خواهد ماند یا ظلم رفتنی است اما سرزمینها باقی است .‏
یا اسرائیل نابود می شود و فلسطین باقی خواهد ماند .‏
چشم هایش می جنگد یعنی مردم فلسطین با آگاهی وشناخت با دشمن می جنگد.‏

خودآزمایی درس دهم ( دخترک بینوا ) ص86‏
‏1-دسته ی سطل را به صدا درآورد / با صدای بلند شمارش می کند که برای او جانشین یک رفیق می شود .‏
‏2-ذوقی است مثل : بالای سرش آسمان ازابرها ی سیاهی شبیه به دودهای متراکم پوشیده بود . به نظرمی رسید که ‏نقاب حزن انگیز برسر این کودک فرو آمده است .‏
علف های بلند زیر نسیم مثل مار ماهی پیچ وتاب می خورند . درخت های خاردار مانند بازد های طویلی که مسلح ‏به چنگال ومهیای گرفتن شکارباشند به هم می پیچند چند خلنگ خشک که گویی به دست باد رانده می شوند ، ‏شتابان می گذشتند مثل این بود که با وحشت از جلو چیزی که می رسد ، می گریختند و…‏
‏3-کتارا وآب که درسطل حرکت میکرد دایره هایی خود تشکیل می داد که به مارها ی سفید شباهت داشت .‏
‏• ابرهای آسمان بالای سرش را چون نقاب حزن انگیز ظلمت بر سر خود می دید ‏
‏• شاخه های عظیم به وضع موحش سیخ ایستاده بودند . بوته های خار سوت می زدند علف های بلند زیر نسیم مثل ‏مارماهی پیچ وتاب می خوردند . شاخه های بلند درختان خاردار مثل بازوهای دراز مسلح به چنگال آماده ی ‏گرفتن شکاربودند . علف های خشک جارو درمقابل باد گویی از ترس چیزی در حال فرار هستند . از هر طرف ‏فضا های غم انگیز امتداد داشت و…‏
‏4-* زن نفرت انگیز بادهای هم چون دهان کفتار وچشمانی بر افروخته از غضب * زن تناردیه گفت : دختر برو ‏برای اسب آب ببر . کوزت با صدای ضعیفی گفت خانم آب نداریم . زن تناردیه در کوچه را گشود ، راه را به ‏وی نشان داد و گفت : خیلی خوب ، برو آب بیار وغرغر کنان گفت : اگر این جا آب نیست در چشمه هست ‏‏… و فریاد زد ا برو !‏
‏5-تکلیف درسی ‏
خودآزمایی درس یازدهم هدیه سال نو ص 94‏
‏1-گیسوان زیبای دلا چون آبشار طلایی می درخشید وشبیه دامنی تا زیر زانویش را پوشانیده بود ‏
زندگی معجون دردآوری است از لبخندهای زودگذر و… ‏
استعاره *- دلا کلاهش رابرداشت واز زیر آن ،طلایی رنگ سرازیر شد ‏
‏*- فلز گران بها از انعکاس آتش اومی درخشید ‏
‏2-چون موی زیبای اورا به بهای بسیار کم ازاوخرید.‏
‏3-چون خرید آن هدایا بیانگر عشق وعلاقه وفداکاری وایثار آنها نسبت به یکدیگر بود.‏
‏4-‏
‏5- عشق وایثار وفداکاری‏
‏6-نا تانائیل ، آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جابیابی هر مخلوقی نشان از خداست وهیچ مخلوقی اورا ‏هویدا نمی سازد .‏
‏7-ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا کشف کرد. دریغا که نمی دانیم هم چنان که درانتظار اوبه سر می بریم ،به ‏کدام درگاه نیازآوریم ،سرانجام این طور نیز میگوئیم که اودر همه جاهست ،هر جاونایافتنی است.‏
‏8-هر دوبه زبان هنر یک مطلب رابیان می کنند ومنظور این است که بینش ،دید ، زاویه أی که انسان بر روی طبیعت ‏می گشاید مهم تر ازآن چیزی است که می بینید.‏
خودآزمایی درس دوازدهم 100‏
‏1-می، عیش ومستی ( بعضی قناعت وتلاش باتهذیب نفس) می دانند .‏
‏2-درویش نوازی = بیت 4 أی صاحب کرامت .مبتکرانه سالامت روزی تفقدی کن درویش بینوارا ‏
‏ حسن خلق : بیت5 آسایش دوگیتی تفسیر این دوحرف است بادوستان مروت بادشمنان مدارا‏
اغتنام فرصت : بیت 3 دهروز مهر گرون افسانه است وافسون ‏
نیکی به جای یاران ، فرصت شماریارا
‏3-‏
‏4-تکلیف دانش آموزان است
درمورد آینه ی سکندر فرهنگ معین ‏
‏ حافظ نامه ج 1 ص 134‏
‏ دایره المعارف فارسی مصاحب، ذیل آیئنه‏
‏ لغت نامه دهخدا‏
‏ مکتب حافظ ص214-216‏
درمورد دارا تاریخ ایران باستان ، حسن پیرنیا
‏ آخرین شاه ،علی حصوری‏
‏ ایران ازآنجا تا اسلام رومن کریشمن ‏
‏ فرهنگ معین مترجم دکتر محمد معین‏
‏ 5- قیامت وبهشت ‏
‏6- حدیث روضه نگویم،گل بهشت نبویم جمال حور نجویم ، دوان به سوی توباشم ‏
‏ می بهشت ننوشم زجام ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست بوی توباشم‏
درس سیزدهم ص 105‏
‏1-الف کثرت است یعنی سود فراوان
به روز نیک کسان گفت تا توغم مخوری بسا کسا که به روزتوآرزومنداست
گرت سودای آن باشد کزین سودا برون‌ آیی زهی سودا که خواهی یافت فرداازچنین سودا ‏‏(سنایی)‏
نه من سبوکش این دیر رندسوزم وبس بسا سرا که در این آستانه سنگ وسبوست ( حافظ)‏
‏2-خداوند
‏3-زیزدان دان نه ازارکان که کوته دیدگی باشد
‏ که خطی کزخرد خیزد توآن را ازبنان بینی‏
‏4-اوج- قعر / سود-زیان/ امروز-فردا/اقبال-ادبار/عرش-فرش/ماه-چاه/و…‏
‏5-ازبلندی به پستی وازعزت به ذلت آمدن
عرش کنایه ازآسمان / فرش کنایه اززمین
‏6-سر آلب ارسلان دیدی، زرفعت رفته برگردون
‏ به مروآتاکنون درگل تن الب ارسلان بینی‏
‏7- 1- هلیدن 2- هشتن‏
‏9-تنی اصلی
درس چهاردهم( تربیت انسانی وسنت ملی مان ص 109‏
‏1-داستان کاوه آهنگروقیام اوعلیه ضحاک ‏
‏2-ص108 پاراگراف چهارم عبارتند از: احترام به حقوق خود ودیگران
احترام به آزادی خود ودیگران،عدالت خواهی وتنفراز زور،مسئولیت اجتماعی ووظیفه شناسی ،همکاری وزیستن ‏بادیگران درصلح وصفا
‏3-چون مردم به دین اسلام روی آوردند ودین اسلام که عدالت اجتماعی رابشارت می داد جایگزین قوانین خشک ‏ونابرابر ساسانی شدوفاصله های طبقاتی تجمل پرستی، فساد ونبود عدالت اجتماعی ،که عامل سقوط دولت ‏ساسانی شد جای خود رابه مساوات ، برادری، برابری وآزادی داد که ازثمرات دین اسلام است.‏
‏4-دانش آموزان وآزادگی ودین ومروت این همه رابنده درم نتوان کرد
‏5-زیرا مثنوی درعمق ودرلطافت فکردینی وعدالت خواهی با ذهن انسان قرن بیستم سازگار است.‏
‏6-وحدت، ایثار وازخودگذشتگی، عدالت خواهی،ظلم ستیزی ونفی دیکتاتوری واستبداد شهادت طلبی ،مبارزه ‏آرمانها،تحمل سختیها،خودباوری وبازگشت به خویشتن وتمایل به ارزشهای انسانی ومذهبی و…‏
درس یازدهم(جلوه های هنر دراصفهان)ص 113‏
‏1-اصفهان که همچون شاهزاده افسون شده است.‏
‏2-زیرا زیبایی ورنگارنگی فصل بهار درکاهش نمایان است ولی این نقش ها ثابت وجامه وبی حرکت درعین حال ‏همیشگی وجاوید است
‏3-در افسانه های قدیم آمده است که افسون گران معمولا برای نجات کسی روح اورادر شیشه میکرده ودرجای ‏نامعلومی پنهان می کردند تا دشمن براودست نیابد .این تشبیه زیبا به خوبی توانسته است تصویری ازروح ‏معماری ایرانی رانشان دهد که در بنا به کاررفته است . روحی که پس ازسالیان هم خیال زنده وحامل فرهنگی ‏غنی است.ذوالفقاری ‏
‏4-به عقیده أی که در افسانه ها آمده که غولها وجادوگران و دیوها روح افراد را دررشته محبوس می کردند ودراین ‏اصفهان به شاهزاده زیبا تشبیه شده است که روح او را درمینای کاشیها حبس کرده اند .‏
‏5-آزادگی ووارستگی ، پای بند ، سرسبزی همیشگی، راست قامتی ورعنایی در اساطیریونان نشان سوگواری واندوه ‏واز دست دادن یار است وچوب آن نشان فنا ناپذیری است ‏
‏6-طاووس وسرو
‏7-سلاح = سلیح/ رکاب= رکیب/ مزاح=مزیح/ مهماز= مهیز/ کتاب=کتیب/ حساب=حسیب/ حجاب=حجیب/‏
درس شانزدهم (خسروو…) ص 124‏
‏1-کمیتش لنگ بود=کنایه ازناتوان بودن
مثل شاخ شمشاد =کنایه ازراست قامت وتوانا ‏
سپر انداختن =کنایه ازتسلیم شدن وشکست خوردن ‏
باب دندان =کنایه ازمطابق میل ومناسب بودن ‏
‏2-محرومیت ازپدر ومادر،دوستی وهمنشینی با افراد تبه کاروبد،ناسالم بودن جامعه عدم استفاده ازتوانایی ها ‏واستعدادهای خدادی ،خودو…‏
‏3-بی توجهی والدین،عدم اعتماد به ارزش های خود ،بی ایمانی ،یاس ونومیدی ،طلاق ،فقر ،بیکاری،بی اعتمادی ‏نسبت به آینده،کمبود های فرهنگی ،ناسالم بودن محیط،کمبودمحبت و…‏
‏4-تکلیف دانش آموزان است.‏
‏5-حکایت ‏
یکی را ازحکما شنیدم که می گفت : هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آن کس که چون دیگری ‏درسخن باشد همچنان تمام ناگفته ،سخن آغازکند.‏
سخن راسرست أی خداوند وبن میاور سخن درمیان سخن ‏
خداوند تدبیر وفرهنگ وهوش نگوید سخن ،تانبیند خموش
‏ ازگلستان سعدی باب چهارم ص321‏
‏6--حروف اضافه ایهام دارد 1- حرف های زائد واضافی یاحرف بی مورد
‏ ‏
‏ 2- حروف اضافه دردستور زبان فارسی ‏
‏ سخنرانی موجی ایهام دارد سخرانی رادیویی که ازطریق امواج پخش میشود‏
‏ سخنرانی به روش موج گرفته ها یا ازسر بیخودی‏
‏ سخنرانی فردی موجی‏
‏7-اشتر به شعر عرب در حالت است وطرب
‏ گرذوق نیست تورا کژ طبع جانوری‏
درس هفدهم (داروگ ،باغ بی برگی و…) ص 135‏
‏1-فقر ومحرومیت وجامعه أی که درحال ویرانی وفروریختن است.‏
‏2-وجدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد ازخشکیش می ترکد.‏
‏- چون دل یاران که درهجران یاران
‏3-ابر رابه پوستین سرد نمناک تشبیه کرده است (ابر باآن پوستین سردغمناک )‏
باغ راتنها ،ساکت ،عریان ،باشاخه های به رنگ شعله ی زرین توصیف کرده است.‏
‏ ( باغ بی برگی روز وشب تنهاست /باسکوت پاک وغمناکش /‏
جامه اش عریانی است/ ور جزانیش جامه أی باید،بافته بس شعله ی زرتارپودش باد. ‏
‏ 4-باغ بی برگی ‏
‏5-میوه های سر به گردون سای که درخاک خفته اند منظور بزرگانی که ازبین رفته اند.‏
‏6-تعداد اصحاب پیغمبر (ص) درجنگ بدر وتعداد یاران امام زمان (عج تعالی) درهنگام قیام مساوی است یعنی 313 ‏نفر،ازطرفی نام فرمانده ی دوسپاه یعنی پیغمبر (ص) وامام زمان (عج تعالی) هر دومحمد است.‏
‏7-شعر داروک وباغ من ینمایی ودارای وزن وقافیه ودارای آهنگ است.‏
‏8-تکلیف کلاسی است شعر درمورد خزان ‏
‏9-تکلیف کلاسی است درمورد انتظار
درس هجدهم (سفر به خیر ،درسایه ساز نخل ولایت ) ص 142‏
‏1-گون نماد انسان های اسیر وگرفتار وزندانی
‏ نسیم نماد انسان های آزاد ورها ‏
‏2-تکلیف کلاسی است ‏
‏ وجه اشتراک :درهر دوشعر به دنبال آزادی ورهایی خود وسرزمین خود ازقید استبداد هستند ولی زندان ‏واسیر شدن قدرت مبارزه را ازدست داده اند.‏
‏• درهردوشعر افراد زندانی ازنسیم وسحر درخواست می کنند که پیامشان را به دوستان وآزادیخواهان برسانندوطلب ‏آزادی می کنند ‏
وجه افتراق * سفر به خیر درقالب شعر نونیمایی است ولی شعر ناله مرغ اسیر درغزل است ‏
‏• شعر سفر به خیر به صورت سئوال وجواب اززبان گون ونسیم است .ولی شعر ناله ی مرغ اسیر اززبان خود شاعر ‏است.‏
‏3-پیروزی که درکه دربازار کوفه خانه داشت روزی عرق ریزان کیسه أی آرد بر دوش داشت ودربازار کوفه می ‏رفت حضرت علی (ع) به کمک اوشتافت وکیسه ی آرد رااز اوگرفت وبه خانه ی اوبرد ودرمنزل درکار پختن نان به ‏اوکمک کرد وحضرت علی(ع) کودکان رابر پشت خود سوار می کرد وباآن ها بازی می کردآن بیوه زن که شوهرش ‏دریکی ازجنگ ها از دست داده بود در حین کارکردن ازوضع وروزگار خود شکایت می کرد که علی همسرش رابه ‏جنگ برده کشته شده است . پیرزن که حضرت علی(ع) رانمی شناخت مداوم از حضرت علی(ع) شکایت می کرد ‏در همین حال یکی ازهمسایگان اوکه حضرت علی(ع) رامی شناخت به خانه ی اوآمد وبه پیرزن گفت هیچ میدانی ‏این میهمان کیست ؟ گفت نه؟ اما هرکس است به من خیلی کمک کرده است زن گفت : این حضرت علی(ع) است ‏‏.زن برای عذر خواهی به نزد حضرت علی(ع) آمد دید حضرت علی(ع) چهره وسینه اش رادرمقابل آتش تندر گرفته ‏است ومی گوید: علی بسوز که درحکومت توکودکان یتیم فراموش شده باشند . بهر حال حضرت علی باآن همه ‏عظمت وبزرگی درکنار تنور قرار می گیرد واسب کودکان می شود.‏
‏3-خدا به معنی صاحب ، مالک . دارنده است .ودرکلمات مرکبی ش کدخدا دهخدا به معنی همین صاحب است . ‏این واژه به معنی پادشاه هم به کار رفته است خدا از ریشه پهلوی خوتای (دیگه دوستت ندارم . ) گرفته شده ‏است ‏
ودر اینجا به معنی همین پادشاه است . سابقه ی تاریخی آن بر می گردد به (( خد یو )) به معنای پادشاه ، خداوند ‏خدا چه بزرگ است و مربوط به مثل ارزمان زردتشت است .‏
همه ی توصیفاتی که درموردحضرت علی (ع) درشعر آمده زیباست از جمله :‏
‏• پیش از تو ، هیچ اقیانوسی را نمی شناختم / که عمود بر زمین بایستد ‏
‏• چگونه شمشیری زهر آگین / پیشانی بلند تو – این کتاب خداوند را از هم می گشاید ‏
‏• چگونه می توان به شمشیری ،دریایی را شکافت .‏
‏• در اخذ که گل بوسه های زخم های تنت رادشت شقایق کرده بود./مگر ازکدام باده ی مهر ، مست بودی / که با ‏تازیانه ی هشتاد زخم ، بر خود زدی ؟و…‏
‏6- باچشمانی که چون توراندیده اند یتیم هستند یا هر چشمی که تو را ندیده است یتیم است با چشمانی که محروم ‏از دیدن توست و با ندیدن توتنها وبی کس ویتیم است .‏
‏7-هنگام که به همراه آفتاب /به خانه یتیمکان بیوه زنی تابیدی /‏
وصولت حیدری را /دست مایه ی شادی کودکانه شان کردی / ‏
وبرآ ن شانه که پیامبر پای ننهاد /کودکان رانشاندی . ‏
واز آن دهان که هدای شیر شیر می خروشید /کلمات کودکانه تورا دید ./‏
‏8-قالب شعر سپید است -- وزن عروضی ندارد--- درمقام وصف عظمت حضرت علی(ع) کلامش بی ارزش ‏واعتبار است --- درمقابل عظمت آن حضرت کلامش بی ارزش است ‏
‏9-چون حضرت علی (ع) قرآن ناطق است وشاعرباز شدن فرق سر آن حضرت رابه دست ابن ملجم ملعون همانند ‏کتابی می داند که باگشایش آن حقایقی راآشکار ساخته است که زمینه ی گسترش اسلام گردید .‏
ازطرف دیگر پیشانی مباز مغز واندیشه است واندیشه های والای حضرت علی(ع) درحکم کتاب الهی است یاخطوط ‏پیشانی حضرت به خطوط کتابی می ماند که می توان از آن از گذشته وآینده خبر گیرد نظر آقای ذوالفقاری
شعر تلمیمات زیادی دارد ازجمله:‏
‏10- 1- خجسته باد نام خداوند، نیکوترین آفریدگاران . تلمیح به آیه فتبارک…احسن الخالقین ( سوره مومنون آیه ‏‏14)‏
‏2-مور ، چه میداند که بر دیوار ه اهرام میگذرد تلمیح به اهرام ثلاثه ی عصر که از عجایب وشگفتهای جهان است ‏
‏3-توآن بلندترین هرمی که فرعون تخیل می توان ساخت.‏
تلمیح به اهرام مصروفرعون ‏
‏4-چگونه این حین که بلند بر زبر ماسواایستاده أی /درکنار تنور پیرزنی جای می گیری تلمیح به داستان پیرزنی که ‏دربازار کوفه می زیست و…‏
‏5-چگونه شمشیری زهر آگینی پیشانی بلند تو-این کتاب خداوند را- ازهم می گشاید تلمیح به ضربت خوردن ‏حضرت علی(ع) ‏
‏6-چاه ازآن زمان که تودرآن گریستی جوشان است .‏
تلمیح به زمانی که حضرت علی(ع) سردرچاه میکرد وبا چاه درددل می کرد ومی گریست ‏
‏ تلمیحات دیگر اشاره به کفشهای پاره ی حضرت ، زخمی شدن حضرت علی(ع)‌درجنگ احد ، فتح خیبر وکشتن ‏مرحب ویتیم نوازی و…‏
درس نوزدهم (حدیث جوانی ودرکوچه سار شب) ص 145‏
‏1-بیت دوم (بایادرنگ وبوی توای نوبهار عشق ‏
‏ هم چون بنفشه سر به گریبان کشیده ام ‏
‏2- آهو ایهام دارد 1- آهوی بیابان ‏
‏3-عیب
‏ تشخیص‏
‏1-همچون بنفشه سربه بیابان کشیده ام ‏
‏2-موی سپید را فلک به رایگان نداد .‏
‏3-ای سروپای بسته به آزادگی مناز ‏
‏4-چون خاک درهوای تو ازپای فتاده ام ‏
‏5- چون اشک در قفای تو با سر دویده ام ‏
‏3 – تکلیف کلابی است ‏
وجه اشتراک : هر دو شعر مضمون واحد دارند آن هم قدر جوانی داشتن ، وقت را غنیمت شمردن ،زود گذر بودن ‏عمر است و….‏
وجه افتراق : شعر پروین تعلیمی است ولی شعررهی معیری تعلیمی ،غنایی است ‏
شعر پروین در قالب قطعه است ولی شعر رهی معیری درقالب غزل سروده شده است .‏
‏4-بیت آخر (( نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم وسزاست ‏
‏ اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند ))‏
‏5-بیهوده انتظار کشیدن زیرا نجات بخشی نیست . ‏
‏6-هر دو شعر درقالب غزل سروده شده است ‏
نوع ادبی شعر (( حدیث جوانی )) تعلیمی ، غنایی و شعر (( درکوچه سار شب )) غنایی است.‏
خود آزمایی درس (امام شوشتری و…) ‏
‏1-بعد از خواندن نماز ، مردم سوالات خود را در نامه أی می نوشتند و به امام جماعت می دادند و او به یک یک ‏سوالات پاسخ مناسب می داد .‏
‏2-توصیف فرو رفتن در آب ص148 وص150، صید مروارید ، توصیف امام جماعت مسجد ص 147، توصیف ‏غذای مدرسه ی امام شوشتری ص 147 ‏
‏3-ایران ،چون مردم ایران به زبان مردم فارس سخن می گفتند فارسی به معنی ایرانی تبدیل شده است .( ذوالفقاری )‏
‏4-×خورشید به تدریج پایین می رود و سایه های ستون ها و هیکل های پاسبانان ، روی خاک این زمین وایران ‏سلطنتی درازتر می شود ص 156پاراگراف سوم ‏
‏× روز در آغوش آسمان زیبا و سبزرنگ بدرود حیات می گوید .درآسمان رشته های باریکی از ابرهای کوچک به ‏شکل عقیق قرمز دیده می شود .صدای اذان چوپانان به گوش می رسد.(ص 157 پاراگراف آخر)‏
‏5-تکلیف کلاسی است ‏
وجه اشتراک : هر دو انسان ها را به عبرت گیری از آثار باقی مانده پادشاهان دعوت می کند . کاخ هایی که یاد آور ‏عظمت و بزرگی پادشاهان گذشته بوده ،اکنون به صورت خرابه أی بیرون آمده است و بیانگر آن می باشد که ‏سرنوشت همه انسان ها چه فقیر چه ثروتمند ،چه قوی وچه ضعیف مرگ است .‏
وجه افتراق:نوشته ی علی پسر سلطان خالدیه نثر عادی است ولی نوشته ی خاقانی به صورت شعردرقالب قصیده ‏است وعلاوه بر پیام عمیق آن دارای بیانی گیراوجذاب است .‏
خود آزمایی درس 21 (( خاطرات اعتمادالسلطنه و آن روزها ))ص168 1‏
‏1-درحکایت (( اگر ممکن بود )) جایی که نویسنده حاضر می شود تمامی دندانهای او بشکند ودرعوض دندان شاه ‏خوب شود .‏
‏2-متملق و چاپلوس بودن درباریان شاه ، رشوه خوا بودن شاه ودرباریان وفساد اقتصادی دربار ، قصر وبد بختی ‏درکل کشور عدم رضایت مردم از وضع دربار ، بی لیاقتی درباریان ، بی توجهی شاه ودرباریان به اوضاع کشور ‏ومردم واداره ی مملکت ، توجه پادشاه ودرباریان به تفریح وخوش گذرانی وراحتی خود و…‏
‏3-خنده برادران ، گریه مادر، غم واندوه ولحن نصیحت گرانه پدر به هنگامی که اوبر خلاف عادت همگان إذا رابا ‏دودست به دهان برد موجب شد که حرکات ورفتار طه حین تغییر کند واز زمان به بعد تصمیم گرفت که تمام ‏کارهایش رادرخلوت وبه دور ازدیگران انجام دهد وازمردم دورمی گزیند تا مورد تمسخر آن قرار نگیرد ‏
‏4-ابوالعلا مصری ، چون ابوالعلا هم مثل او نابینا بود وخود را گرفتا ر همان مشکلات می دانست که ابوالعلا به آن ‏ها دچار بوده است .‏
‏5-بسیاری ازدعاها وقرآن راازپدر بزرگ نابینا یش آموخت زیرا اتاق اودرکنار اتاق پدربزرگش بود که درهنگام سحر ‏که بلند می شد وبه خواندن نماز ودعا مشغول میگردید طه حین آنها رامی شنید ویاد می گرفت .‏
تصنیف خواندنی ومرثیه را ازخواهر ومادرش یادگرفت زیرا زنان مصری درهنگام تنهایی ساکت نمی نشستند ‏ودرهنگام شادی تصنیف وترانه ودرهنگام غم وناراحتی باخود به نوحه گری ومرثیه خوانی می پرداختند وخواهر ‏ومادر اوهم ازاین قاعده مستثنی نبودند واوبسیاری ازمرثیه ها وتصنیف هارا ازآنها فراگرفت .بسیاری ازداستان ها ‏وافسانه ها راازطریق محفلهایی که پدرش با دوستان تشکیل می دادند وبه خواندن آنها می پرداختند از آنها فرار ‏گرفت
خودآزمایی درس بیت ودوم ( شخصی به هزار غم گرفتارم و…) ص 175-176 ‏
‏1-بخت واقبال با من یار نیت وازهمان روز اول بخت بد من بود وسرنوشت وتقدیر من چنین بود ازاین روستارگان ‏دشمن من هستند .‏
‏2-جناس: محبوس ومنموس
مراعات نظیر : طالع ، منموس، اختر ‏
منشخص: خونخواربودن اختر ‏
کنایه : خونخواربودن اختر کنایه ازدشمن بودن
‏3- تقدیر وسرنوشت وستارگان چون در اکثرابیات خود رابی گناه می داند‏
بی گناهی ( عدم) اطلاع ازگناهش ، جلای وطن ، ستارگان واختران ونادانی خود به علت گرفتاری خود می داند ‏
‏4-گفتم من وطالع نگونسارم ‏
‏5-*من نگویم که مراازقفس آزاد کنید قفسم برده به باغی ودلم شاد کنید
‏*ناله ی مرغ اسیراین همه بهر وطن است مسکن مرغ گرفتارقفس هم چومن است
‏6-فاطمه فاطمه است/ آری اینچنین بود برادر/حج/هبوط/زن مسلمان/مسئولیت شیعه بودن/ پدر، مادر،مامتهیم /سر ‏عقل آمدن سرمایه داری/فلسفه نیایش/شهادت /بازگشت به خویشتن بازگشت به کدام خویش ؟ ریشه اقتصادی ‏رنسانس/پیام امید به روشنفکرمسئول و…‏
‏7-او(حضرت علی(ع) ) برخلاف حکیمان دیگر ،برخلاف نوابع واندیشمندان دیگر که اگر نابغه اند مرد کار نیستند ‏واگر مرد کارند ، مرد اندیشه وفهم نیستند واگر هردو هستند ، مرد شمشیر وجهاد نیستند ،واگر هرسه هستند ، مرد ‏پارسایی وپاکدامنی نیستند ،واگر هر چهار هستند ، مرد عشق واحساس ولطافت روح نیستند واگر همه هستند خدا ‏رانمی شناسند وخود رادرایمانشان گم نمی کنند وخودشان هستند ، اومردی است درهمه ابعاد انسانی ، همچون یک ‏کارگر ، همچون من وتو کار می کند ، وبا همان پنجه های که آن سطرهای عظیم خدایی رابر کاغذ می نویسند ، ‏پنجه درخاک فرو می برد.‏
‏ چاه می کند قنات احداث می کند ودرشوره زار آب بر می آورد.‏
درست یک کارگر ، امانه درخدمت این وآن ونه درخدمت خویش .دردل قنات ناگهان فریاد می زند بالایم بکشید ‏‏.وچون به بالای قناتش می آورند سرورویش راگل پوشانده است آب فواره می کشد ودرآن بیابان سوزان پیرامون ‏مدینه نهر جاری می شود .بنی هاشم خوشحال می شوند ، اما اودرهمان حال نفس نگردانده می گوید : (( مژده ‏بروارثان من که ازاین آب یک قطره نصیب اند )) ‏
که برمن وتو وقف کرده است ، برادر.‏
‏ (آری اینچنین بود برادر ص 13و14)‏
خود آزمایی درس بیست وسوم (کعبه ی مخفی )ص 183‏
‏1-خدا ‏
‏2- مخفی ایهام دارد 1- تخلص شاعر ، مشخص ،تلمیح ،تشبیه ،مراعات نظیر و..‏
‏3- درسخن مخفی شدم مانند بودربرگ گل هرکه خواهد دیدنم گودرسخن بینند مرا‏
خودآزمایی درس بیست وچهارم ( مسافروریشه ی وپیوند) ص 187‏
‏1-سنگر شهید ‏
‏2-اشک آلود بودن دستمال دراثر گریه ، منظور ازپولک قطرات اشک است ‏
‏3-دستمال او، دستمالی که مهر وتسبیح وانگشتر رادرآن قرار داده بود /دستمالی که با آن زخم بازوی هم سنگرش را ‏می بست/ دستمالی که اشک های چشم شهید راپاک می کرد واشک اورا می پوشاند ‏
‏4-پیوند وعلاقه به اقلیم او بی اثر یعنی ایران زیرا خراسان گذشته که مهد بزرگان زیادی بوده اند یادآور گذشته ‏ودیرینگی روابط دوکشور است .‏
درسینه ام شور وعشق وپیوند زیادی به ایران ،اقلیم ادبی دارد زیراخراسان بزرگ که مهد بزرگان زیاد وخواستگاه ‏وپاسدار شعر وادب بوده است یادآور گذشته ودیرینگی روابط دو کشور است به حال پیوند وعلاقه شاعر به اقلیم ‏ادبی اثریعنی ایران رابیان می کند .‏
‏5-احساس لطیف شاعر وشور حماسی وملی وتاریخی وافتخار به بیشه فرهنگی وعشق اوبه ادبیات ووطن ادبی خود ‏، ایران امروز وگذشته می باشد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد